اشکم از روی گونه ام سُر خورد

جوهری شد به گوشه ی دفتر 

واژه در واژه حس دلتنگی 

می نویسد در این شب آخر 

حس خوب کنار هم بودن

بغض سنگین وقت اذان

یا علی یا عظیمِ بعد نماز

دوره های تلاوت قرآن

حس آرامش دعای سحر

با دو چشمی که خواب می خواهد

روزه دارت همیشه وقت سحر

حاجتی مستجاب می خواهد

شب قدری که با علی سر کرد

با همه احترام می خواهد 

بعلیٍ علی به حق علی

از تو حسن ختام می خواهد

می کنم تا مرور خاطره ها

قلم از پای شعر من جا ماند

بیت بیت تمام دفتر من

غزل یا مجیر را می خواند

خاطراتی که جان تازه گرفت

مثل شیرینی خوش حلوا

در و دیوار خانه هم می خواند

ذکر تسبیح حضرت زهرا(س)

ظرف نذریِ آشِ همسایه

عطر دیگر به سفره ها می داد

چقدر چای لحظه ی افطار 

طعم چایی روضه را می داد

حرف روضه،دوباره دلتنگی

ذکر هر روز و هر شبم شده است

آرزویم در آخرین افطار

ربنا آتنا حرم شده است.

بعد یک ماه روزه در خلوت

اشک چشمم چه قیمتی دارد

دست بر سینه السلام علیک

این زیارت چه لذتی دارد



مشخصات

آخرین جستجو ها